دفترچه یادداشت ری را

ساخت وبلاگ
دختری لاغر با موهای مشکی و چمدانی بسیار بزرگ ،.. و چند کیفِ دستی کوچک تر.همه آنچیزی بود که نیلوفر با خود داشت ... شاید تمام زندگیش !!!  صبحِ زود بود که ما به جلوی خانه ای رسیدیم که او تا امروز آنجا خدمتکاری میکرد. نه آلمانی و نه انگلیسی ؛ هیچکدام را به خوبی نمیدانست ..همزبانی ، همان دلیلی بود که پایِ ما را ، برای همراهی کردنش ، به آن خانه باز کرد. هنوز خواب آلوده بود وقتی خودمان را به او معرفی کردیم...اما چاره ای نبود و باید زود به راه می افتادیم... حامد روزه بود و میخواستیم زودتر کارهای نیلوفر را راست و ریس کنیم و به خانه یمان برگردیم. تمام راه برایم حرف زد ، از مشکلات و سختیهای یه زن تنها در مهاجرت گفت ... از ندانستن زبان ... از اذیت هایی که شده بود.و من می توانستم روح تمامی داستانهای ویکتور هوگو را در چهره اش بازخوانی کنم.    پی نوشت:به خونه ی جدیدش که رسیدیم او خوشحال بود ، و من برایش غصه دار ...او از حقوقِ بیشتر و شرایط خدمتکاریِ منصفانه تر ، در خانه ی جدید حرف میزد  ؛و من .....  آره ! هیچ چیز تغییر نکرده ،هنوز دخترکان زیادی برای کار به خونه های اشرافی فرستاده میشن ...هنوز قصه ی تلخ بردگی ، حتی از قلبِ اروپایی ترین شهر جهان ، پاک نشدهو من ... چقدر خام بودم !  + نوشته شده در  یکشنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت &nbsp توسط ری را  دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:20

همکار داشت میرفت ولایتش ،یه زحمتی بهش دادم .... که حالا میشه توو بمبئی این لیست از فیلمای خیلی قدیمی هندی ، واسه حدود 50 سال پیش رو از اونجا برام تهیه کنی ؟ .. میخوام کاور داشته باشن و اسم فیلما روشون چاپ باشه ...  ایران که برم ، اونا رو میخوام به عزیزی هدیه بدم "چند روزیی هست که نیهان برگشته و یه چند تا سی دیِ کپی آورده ، که کاور هم ندارن ... قیمتی هم که بهم داد به نظرم خیلی بالا بود ؛ اما توو همکاری زشت بود بگم چقدر گرون شده ... ازش گرفتم که حالا پولش رو هم بهش بدم.بعدتر حامد میگه چقدر گرونه ... بذار یه لینک بزنم به چند تا از بچه ها توو دانشگاههای هندنتیجه ی تماس با دوستان  توو بمبئی ، ما رو به مغازه ای رسوند که کلی فیلمای قدیمی رو با کاور و یک سوم قیمتی که نیهان گفته بود ، میفروخت.الکی خدا چالش واسه خودم درست کردم.یه طرف حامد منو میکشه که نباید پول اضافی بدی ... اصلا برو بهش بگو همسرم گفته " اگه تو هندی هستی ، منم مشهدی ام ، دیگه از تو که نباید بخورم ! "از اون طرف نیهان همکاره و توو محیط کار خوبییت نداشت این جور بحث ها.توو این کشمکش ها بودم ، که امروز دیگه به شوخی حرفمو بهش زدم ، که همسر قیمت گرفته چند جای بمبئی .. به یک سوم قیمت شما .. شما درصد حمل با هواپیما رو هم حساب کردی با من ؟بیشتر از انتظارم ناراحت شد .... گفت همه سی دی ها رو بردار بیار.از صبح دیگه جواب پیامای کاریم رو هم نمیده... متاسفانه تمام تجربیات من با هندی ها به شکست میخوره ... + نوشته شده در  جمعه نهم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت &nbsp توسط ری را  دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:20

من آدمِ عشقِ تکنولوژی، داره با پسری زندگی میکنه که شیرین ترین فانتزیش اینه که بره یه روستای خیلی آروم با یه سری حیوونای خونگی و باغچه ی سبزیجاتِ خودش ، دور از تکنولوژی ، روزهاشو شب کنه !!تلویزیون یه مستند از پیشرفت و آینده ی روشنِ  دبی و ربات های استفاده شده در نمایشگاه اکسپو 2020 نشون میده....ازم می پرسه  " این ربات چطوری داره کار میکنه ؟ "این سوال همانُ ، جواب من واسه اینکه چطوری داره می بینه و چطوری داره پردازش میکنه همان !مثل کسی که رو به روی مکان مقدسی ایستاده و دعا میخونه و اشک میریزه ، به تلویزیون نگاه میکنم و توضیح میدم و قطرات اشکم سرازیر میشه !!اولش متوجه صورتم نبود و داشت به توضیحاتم گوش میداد.بعدتر که نگاش به من می افته میگه " عهههه تو چرا با گریه داری توضیح میدی برام ؟ " - تو داری روی نسل جدید الگوریتم های یادگیری تحقیق میکنی ...  هنوز برات راضی کننده نیست ؟ .. میشه خواهش کنم، حالا که فارغ التحصیل شدی به مقطع بالاتر این گرایشت هم فکر کنی ؟من بدون روتوش:درسته ادامه دادن این علاقه مندی بسیار برام شیرینه ... اما دیگه اولویت اول من نمی تونه باشه !گذر زمان،  همیشه اولویت های آدما رو تغییر میده و من تازه امسال جسارت این تغییر رو پیدا کردم.پردازش های موازی و تقسیم انرژی جز اینکه نذاره پرفکت به اصلی ترین اولویت هر برهه از زندگیمون برسیم ، فایده ی دیگه ای نداره !به نظر میاد که من از اون دست آدمهایی نیستم که باور داره ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است ... دلم نمیخواد توو پیری برم دنیا رو ببینم.میخوام به خودم اجازه بدم که بقیه ی کوله ام رو از دوست داشتی های دیگه ام پُر کنم. سفر به سرزمین های دور و نزدیک ، دیدن مردم ،& دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:20